سالي كه گذشت
خيلي عجيب بود، زهره كمرش عمل كرد و روزهاي سختي ما گذرونديم بعدش يك اتفاق افتاد كه يك ماه بدترين روزهاي من بود، همش خبر فوت هم وطن هام ميشنيدم. قبلا سر كار دختري بودم شاد و پرانرژي ولي از وقتي كه حال كشورم و مردم و مشكلاتي كه بود اون شور و شوق من از بين برد شايد لبخند ميزدم ولي از ته دل نبود. دسامبر سال قبل سر كار آسيب ديدم و حدود ٤ ماه طول كشيد تا عمل كردم. اين ٤ ماه سخت گذشت، از شدت درد افسرده شدم جوري كه روزي ١٠٠ بار ميگفتم نميخوام زنده بمانم و فكرهاي احمقانه به كله من ميزد چون با عصا راه ميرفتم، رانندگي نميكردم از
زندگي افتاده بودم و بلا تكليف بودم. وجود اول زهره و محسن كه اين مدت خيلي كمك حال ما بود و بعد پدر مادرم كه هر روز با من صحبت ميكردند، برفي و راكسي و لوئي و دوستان خوبي كه اين مدت كنار من بودن باعث شد من اميدوارم كنه و بجنگم. روزي كه بهم تاريخ عمل دادند انقدر خوشحال بودم. خلاصه گذشت و من قوي تر از هميشه برای تو آیدا عزیزم که همیشه در قلب من جای داری...
ادامه مطلبما را در سایت برای تو آیدا عزیزم که همیشه در قلب من جای داری دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : saminkarimi بازدید : 3 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 12:00